خاطرات ستایش

ساخت وبلاگ

سلام جیگر مامان.از دیروز اومدیم شمال.از لحظه ای که رسیدیم شما تو دریایی.الان هم که این مطالب رو.می نویسم شما بابابا تو آبید.خوش بگذره عزیزم.

پسندها (0)

شما اولین هوادار باشید!

خاطرات ستایش...
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 2:42

سلام خانم طلا من به شما افتخار می کنم امروز رفتی مسابقه ژیمناستیک دادی و مدال گرفتی .عشقم خیلی دوست دارم.مامانی چند روز دیگه میری کلاس دوم پریروز رفتی کلاس بندی و معلمت خانم دریاباریه.ان شااله معلم خوبی باشه و سالی مملو از موفقیت در انتظارت باشه.قربونت برم عسل و خانم دلم.

پسندها (0)

شما اولین هوادار باشید!

خاطرات ستایش...
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 2:42

تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 | نویسنده : مامان و بابا بازدید : 4 مرتبه سلام. جيگر مامان.قربون دختر سادم برم.عزیز دلم ديگه کم کم داره کلاس اولت هم تموم ميشه و شما یک دختر باسوادی.عسلم امروز یک اتفاق بامزه ای افتاد که من کلی خندیدم.ما هرهفته مقداری پول به شما ميديم تا از بوفه مدرسه خرید کنی. خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 33 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 7:21

تاريخ : دوشنبه 11 ارديبهشت 1396 | نویسنده : مامان و بابابازدید : 2 مرتبهسلام. جيگر مامان.قربون دختر سادم برم.عزیز دلم ديگه کم کم داره کلاس اولت هم تموم ميشه و شما یک دختر باسوادی.عسلم امروز یک اتفاق بامزه ای افتاد که من کلی خندیدم.ما هرهفته مقداری پو خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:06

تاريخ : چهارشنبه 13 بهمن 1395 | نویسنده : مامان و بابابازدید : 4 مرتبهسلام جیگری من.الان که دارم این مطالبو می نویسم خودت پیش من نشستی ديگه داري خانم میشی.یواش یواش باید وبلاگتو بدم دست خودت.طی چند روز اخیر چند تا اتفاق جالب افتاد یکی اینکه من عز شما پرسیدم درس کلاس ستایش روزبهانی. اينا یعنی کلاس 1/1کجاست شما گفتی مامان اونها دوتا درس از ما جلوترن اونها زودتر ميرن کلاس دوم و من خنده ام گرفت وقربون این معصومیتت رفتم.نکته دیکه. اینکه یک روز به من گفتی که دوتا دنت برام بذار با طعم تووت فرنگی وموزی تا ببرم با عطرین(دختر خاله نرگس، راننده سریستون)بخورید.آخه عطرین طعم موزی دوست داره.من هم قبول کردم و برات گذاشتم. فرداش من منتظرم بودم که شما. با خوشحالی بیای ولی دیدم با گریه اومدي و گفتی با عطرین دعوامون شده و اون هم گفته تاآخر عمر باهاتذقهرم و دليلش هم اينه مه عطرین طعم توت فرنگی رو خواست و من بهش ندادم و با هم دعوامون شد. من هم هردوتاشو خوردم.موضوع : خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 21:43

تاريخ : چهارشنبه 1 دی 1395 | نویسنده : مامان و بابا بازدید : 2 مرتبه سلام. خوشگلم.دیروز شب یلدا بود و شما توی مدرسه جشن مفصلی رو به همت نماینده کلاستون خانم جمالی گرفته بودید و خیلی خوشحال و خندان اومدی خونه.بعد از ناهار و کمی استراحت گفتی مامان همه. دوستام خوونه یک نفر رفتند، چرا مانمیریم و من گفتم آخه فامیلهای ما دورند و شما گفتی بریم خونه خاله اعظم.و من عزمم رو جزم کردم و به خاله زنگ زدم و به اتفاق بابا و نیایش به خونه خاله اعظم رفتیم و من باسلوقهایی که خودم درست کرده بودم به اتفاق. یکخورده انار و پفیلا به اونجا بردم.خیلی خوش گذشت و شب خوبی داشتیم.عزیزم امیذوارم يلداي 120سالگیت رو بگیری و همیشه خوشحال. و خندان. باشی.قربونت برم. موضوع : خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 10:35

تاريخ : يکشنبه 9 آبان 1395 | نویسنده : مامان و بابا بازدید : 3 مرتبه سلام. دخترگلی مامان.انیس مامان دوست مامان.دیروز درس آ رو یاد گرفتی.مامان دوقلوها براتون آبنبات آورده بود.وبعد اون رفته بودین سرای محله برای برگزاری جشن قرآن.خیلی بهتون خوش گذشته بود.ظاهرا دوباره اونجا درخشيده بودی و آیه الکرسی رو خونده بودی.من بهت افتخار میکنم.دیشب هم که داشتی مشقهاتو مینوشتی خودت با پیشنهاد من یک آ ا بامزه پایین مشقهات کشیدی.دوست دارم این مساله به خلاقیتت کمک کنه.امیدوارم اولین قدمهاي پیشرفت رو برداشته باشی و همیشه با خواهر کوچولوت پشت و پناه هم باششین.دوستتون دارم  موضوع : خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 16:59

تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 | نویسنده : مامان و بابا بازدید : 3 مرتبه سلام عسلکم.امروز به اتفاق مدرسه به اردوی شهر ترافیک برای خوش گذرانی رفتین و ما هم واکسن نیایش رو زدیم.عزیزکم بابا از ساعت 4صبح بیدار بود و برای شما و عطرین و مامانش خاله نرگس که ما درواقع برای سرویس باهاش دوست شدیم ولی از یک خواهر بیشتر به من ميرسه.خوراکی آماده کرده.دست بابا درد نکنه.ان شااله همیشه خوشحال و. شاد و سلامت و سرزنده باشی.فدات بشم مامان. موضوع : خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 16:59

تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 | نویسنده : مامان و بابا بازدید : 0 مرتبه سلام عزیزم. من به شما افتخار میکنم.هفته پیش مشکل شما در زنگ تفریح بود که میگفتی کاش ما رو زودتر از بزرگترها تعطیل کنند تا من بتونم از بوفه خرید کنم و به ما میگفتی که به مدیرتون بگیم ولی با پیشنهاد خاله مهرناز قرار شدخودت بری با مدیر صحبت کنی که دیروز بالاخره اینکارو کردی و با لبخند خانم صابرین مدیر مدرسه مواجه شدی و ايشون هم موافقت کرده بودند.امروز هم ظاهرا شما رو چند دقیقه زودتر تعطیلکرده بودند که باعث خوشحالی من شد.واقعا بهت افتخار میکنم. موضوع : خاطرات ستایش...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات ستایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6setaieshe19 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 16:59